قمرالملوک وزیری که نام شناسنامهایاش پیشتر «قمرخانم سید حسینخان» بود، نخستین زن در دوران تاریخ معاصر ایران بود که به صورت بیحجاب، به خوانندگی در حضور مردان پرداخت. از وی به عنوان پرآوازهترین خواننده زن آوازهای سنتی ایران یاد میشود. قمرالملوک در تاکستان به دنیا آمد. برخی به اشتباه گفتهاند که او در قزوین به دنیا آمدهاست اما به گفته دختر معنوی او، زبیده جهانگیری، قزوین در آن زمان ملکِ آقای "بحرینی "بوده و بانو "قمر" برای فرار از ازدواج به آنجا پناه بردهاست. هنگام تولد پدر نداشت و در ۱۸ ماهگی مادرش هم مرد و از این زمان تحت سرپرستی مادربزرگش که روضهخوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود قرار گرفت. او در جایی گفتهاست: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم. چرا که همان پامنبری کردنها به من جرأت خوانندگی داد.»
در جوانی پس از آشنائی با مرتضی نیداود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. کار پیشرفت قمر در مدتی کوتاه به آنجا رسید که کمپانی «هیز ماسترز ویس» به خاطر ضبط صدای او دستگاه صفحه پر کنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی «پولیفون» هم آمد. به گفته ساسان سپنتا و امیر جاهد ۲۰۰ صفحه از قمر ضبط شدهاست.
قمر نخستین کنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ در گراند هتل برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بی حجاب کنسرت ندهد زیرا در آن زمان، زنان بی چادر را در خیابانها دستگیر می کردند و به کلانتریها و بازداشتگاهها می بردند. اما این اتفاق باعث ریختن ترس زنان از خوانندگی و ورود خوانندگان دیگری چون ملوک ضرابی و روحانگیز شد. قمر عواید کنسرت را به امور خیریه اختصاص داد. قمر در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسینمود. در همدان در سال ۱۳۱۰ کنسرت داد و ترانههایی از عارف خواند. وقتی نیرالدوله والی خراسان چند گلدان نقره به او هدیه کرد آن را به عارف پیشکش نمود. با این که عارف مورد غضب والی و دستگاه رضاشاه بود. در سال ۱۳۰۸ به نفع شیر و خورشید سرخ کنسرت داد و عواید آن به بچههای یتیم اختصاص داده شد. گشایش رادیو ایران در سال ۱۳۱۹ صدای قمر را به عموم مردم رساند.
او به خاطر داشتن صورتی زیبا با دولتمردان رابطهای محکم داشت و اگر چه اهل سیاست نبود اما مراوداتش با دولتمردان از او هنرمندی آگاه به مسائل سیاسی پدید آورده بود. شهرت قمر به جایی رسیده بود که او در مورد شرکت در میهمانیها و جشن و سرورها خود تصمیم می گرفت و غالبا دعوت خانواده های تهی دست را بر پذیرش دعوت بزرگان ترجیح می داد و بارها جواهرات اهدایی بزرگان را پس می فرستاد و یا میان نیازمندان تقسیم می کرد.
او در جریان برپایی جمهوری، صدای رسای خود را در اجرای مارش جمهوری عارف رها کرد و مورد تحسین روشنفکران قرار گرفت. مرغ سحرسروده ملک الشعرای بهار در صدر این ترانه هاست. ولی به محض آن که کشتنیان را سیاستی دگر آمد، رفتارشان با جمهوری خواهان عوض شد و عده زیادی گرفتار تعقیب و زندان شدند. شهرت قمر که آن هم آسان به دست نیامده بود او را از مکافات مصون نگاه داشت ولی صفحات مارش جمهوری از بازار فروش بیرون ریخته شد و تا مدتها هر جا صفحه مارش پیدا می شد کلی برای صاحبش دردسر می آفرید.
روابط با هنرمندان
با وجود رقابت با ملوک ضرابی و روحانگیز، دوستی صمیمانهای بین آنها وجود داشت. ملوک ضرابی درباره وی گفته است: "قمر زیاد من و امثال من را جدی نمی گرفت. خود را بالاتر از ما می شمرد. البته بالاتر هم بود. میان ما بیشتر رفاقت بود تا رقابت".
همچنین بنان در وصف این بانو گفته: "قمرالملوک ام کلثوم ایران است."
آوازه بلند قمر در جرگه روشنفکران و قلم به دستان زمانه نیز پیچید. شعرها برایش سرودند و مقالات تحسین آمیز بر کنسرت های او نوشتند. او نیز شعر شاعران نام یافته را در کنسرت های خود به کار می گرفت و برخی از اجراهای خود را به آنان تقدیم می کرد. عارف قزوینی، ایرجمیرزا و تیمورتاش وزیر دربار، شیفته او شده بودند.